![]() |
چهار شنبه 1 خرداد 1392 |
پره بغضم پره روياي بارون
پره شب كوچه هاي ساكت و سرد
دلم آرامش دستات و مي خواد
تا يه نوري به چشمام هست ، بر گرد
كنار پنجره هر روز و هر شب
به اون راهي كه رفتي خيره موندم
ديگه خسته شدم من از خود من
خودم رو تو خودم بي تو شكوندم
يكي ميگفت بهاره سال نو شد
بهارم رو توي پاييز تو كشتي
من و پاييز گره خورديم با هم
كجايي بانوي ارديبهشتي
دارم از نا اميدي خسته ميشم
نه از تو يه نشوني و نه ردي
نميدونم بمونم يا بميرم
نميدونم تو آخر بر مي گردي
(((((م صادقي)))))
![]() نویسنده : م صادقی
![]() |