به وبلاگ خودتون خوش آمدیدامیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ سپری کنیدلطفا بدون نظر نریدمرسی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 243
بازدید کل : 83866
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 1020
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نامرد بودی نه نبودی

آیا تو مرهم بر دل پر درد بودی، نه نبودی 

آنچه زبانت ادعا میکرد بودی، نه نبودی

گفتی که میمیرم اگریک لحظه ای بی تو بمانم

از زندگی بی من بگو دلسرد بودی، نه نبودی

شبها ز هجرانت بسی من گریه کردم تا سحرگه

یک شب کنارناله ام همدرد بودی، نه نبودی

من که  همه عمرم فدای لحظه ای شد با تو باشم

یک شب برای من مگر شبگرد بودی، نه نبودی

عمرم همه دیوانه عشقت شدم اما تو یک بار

آنکه فقط یک جرعه مهر آورد بودی، نه نبودی

با این همه بازهم دلم راضی نمیشد تا بگویم

با روزگار من تو چه نامرد بودی، نه نبودی

(((((م صادقی)))))

 

نویسنده : م صادقی
دنیای من بی تو هم آوایی ندارد

دنیای من بی تو هم آوایی ندارد

بی تو دلم پوسیده و نایی ندارد

ای شانه هایت تکیه گاه خسته گیهام

بی تو دلم در این سرا جایی ندارد

مجنون شدم در حسرتت یک کوچه گردم

دیگر دلم باکی ز رسوایی ندارد

نقل محافل گشته ام هر گوشه از شهر

آب از سر ما رفته پروایی ندارد

دستم بگیر از ظلمت شبها گذر ده

پایم به گل مانده است و هم پایی ندارد

شبها پریشانی و صبح تکرار کابوس

این شام تار انگار فردایی ندارد

بعد از تو خوشبختی برایم آرزو شد

این دل که دیگر مرغ مینایی ندارد

جز آرزوی وصل تو در سر نباشد

جز مرگ این تنها تمنایی ندارد

(((((م صادقی))))) 

نویسنده : م صادقی

 ما درد را شناخته و درمان ندیده ایم

بر هر چه آرزوست خط بطلان کشیده ایم

با این که فکر غربت این دل نبوده ای

در حسرت نگاه تو هر سو دویده ایم

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
تقدیم به...

 یه روزی تو کوچه مون تو خونمون

یه کبوتری اومد

بال مهربونش و

رو تموم زندگانیم کشید

قفس قلب مرا در بگشود

توی اون قفس نشست

دیگه اون شد همه بود و نبود

دیگه خورشید واسه من

وقتی اون چشم  می گشود در میومد

دیگه تا پلک نمی زد

حتی توی آسمون 

ستاره چشمک نمیزد

گلای بی جون قالی

وقتی که اون کبوتر

روی اونا می نشست جون می گرفت

یکی از بالاش اگه تکون می خورد

کل زندگی من

سر و سامون می گرفت

ولی آخ

یه روزی تنگ غروب

اون کبوتر با همه مهربونیش

با همه عشق و امیدی

که تو قلبه پر احساسش داشت

هوس کوچ نمود

و سبکبال

پر زد و

پر زد و

پر زد و پرپر شدو رفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
در پیش نگاه تو غریبانه شکستم

 در پیش نگاه تو غریبانه شکستم
من مانده ام و وفا به عهدم،نگسستم
آسان تو گذشتی و ندیدی غم دل را
من ماندم و سنگینی آن عهد که بستم
هر چند کسان سر خوش وصلند ولی من
با عطر به جا مانده تو سر خوش و مستم
از عشق من خسته چه آسان تو گذشتی
من در عجبم از چه به پای تو نشستم
این جام دلم بسته به تار مژه ات بود
کفر است ، به جز چشم سیاهت نپرستم
امید وصالت به سرم بود ولی حیف
کوتاه شد از دامن پر مهر تو دستم
خاموش شده چراغ قلبم تو که رفتی
هر روز در انتظار خورشید تو هستم
بعد از تو امید زندگانی به سرم نیست
نفرین به من و زندگیم ، بی تو چه خستم

(((((م صادقی)))))                                         

نویسنده : م صادقی
محبوبه رویایی

 دلتنگ شدم جانا کو صبر و شکیبایی
تا کی به ما وعده امروز به فردایی
هر شب ز غمت گریان هر روز پریشانم
هر صبح به خود گویم امروز تو می آیی
از من تو شدی خسته با غیر هم آویزی
برگرد بگو چون شد آن عشق زلیخایی
کوتاه شده دست از آن دامن پر مهرت
با من تو بگو جرمم محبوبه رویایی
انگار برای من مانند سرابی تو
هر گوشه که می بینم از دور تو پیدایی
برگرد ببین حالم بعد از غم هجرانت
نه زنده اینجایم نه مرده آنجایی
دور از تو من خسته با مرگ در آویزم
پیروز شود بین چه پایان تماشایی

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
تیغ و گردن

 بازهم غم تو کار به دستم داده
در کار دلم دو صد گره افتاده
خواهی بکشی بکش تردید مکن
این تیغ و این گردن من آماده
******************
در دیده من به جای امید غم است
عاشق شده ام دوباره معشوق کم است
امروز بیا امید فردایم نیست
دریاب مرا که زندگی آه و دم است
*****************
با من تو بگو دلیل بی مهری چیست
کوچک شده ام به خاطرت کافی نیست
در پیچ و خم زندگیم گم شده ام
آخر تو بگو بی تو چسان باید زیست
******************
با من یکی شو زندگی سامان بگیرد
نگذار دور از چشم تو این دل بمیرد
از دوریت این زندگی ناقوس مرگ است
ای کاش بعد از دیدنت پایان پذیرد
****************

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
برای غنچه های بروجنی

 

 

دلنوشته ای است تقدیم به دختران بروجنی که در سانحه رانندگی پرپر شدند

شانه های خسته ام در دست باد

رفتن تو هستیم بر باد داد

کوچه دیگر رنگ خوشبختی ندید

آخرین باری که ردت اوفتاد

شهر خالی شد ز احساساس حضور

کوچه مانده در تمنای عبور

غنچه را چیدند و جایش هدیه شد

چند متن تسلیت با خاک گور

مانده اینجا مدرسه در انتظار

غم نشسته بر دل آموزگار

جای تو در این کلاس درس بود

وای بر بی رحمی این روزگار

غنچه های گل نگشته باد برد

مادران را گریه و ماتم سپرد

از جفای روزگار کج مدار

تازیانه بر تن تب دار خورد

ضجه های مادران آید به گوش

بر سر خاکی که تو گشتی خموش

بر تن نازت کفن مقبول نیست

ای عروسم رخت رویایی بپوش

رفتن تو خون به قلب ما نشست

پشت بابا از غم مرگت شکست

چشم بود و خون و اشک و گریه ها

تار و پود زندگی از هم گسست

وای از این غنچه ها ، پروازها

مادران و گریه های بی صدا

کاش جای این پدر، این مادران

می گذاشتند خود دمی ارباب ها


(((((م صادقی)))))




 

نویسنده : م صادقی