به وبلاگ خودتون خوش آمدیدامیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ سپری کنیدلطفا بدون نظر نریدمرسی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 1020
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


یکی بود یکی نبود

 وقتی که بچه بودیم

قصه هایی که می گفتن برامون

همیشه این جوری آغاز میشد

یکی بود یکی نبود

ولی حالا با همه وجود خود حس می کنیم

یکی بود یکی نبود

جزعی از قصه نبود

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
تردید

 اینجا من منتظرم تا یه روز برگردی 

زیر پام سبزه علف تو چقد نامردی
من چقدر تنهایم من چقدر دلگیرم
عاقبت از هجرت یک شبی میمیرم
چشم من رو به افق افقی که خالیست
ردی از رد تو نیست همه چی پوشالیست
من تو را دوست دارم تو ز من بیزاری
خسته ام خسته از این قصه تکراری
دیگه آزار بسه برو از تقدیرم
بین تو با مرگم با خودم درگیرم
تیغ و بردار و بکش روی قلبم باید
اسم تو محو شود از رو قلبم شاید
بتونم زندگی رو بی تو از سر گیرم
دیگه از این تردید خسته ام دلسیرم 
(((((م صادقی)))))
نویسنده : م صادقی
من و گندم

 

 من در تپش ثانیه ها گم شده ام 

گویند که من اسیر گندم شده ام
میمردی اگر از آن نمی خوردی تو
من باز دچار این توهم شده ام



دیوانه ترین وجود عالم باشم
حسرت به دل بهشت بابم باشم
من خرده بگیرم که چرا گندم خورد
فردوس مهیاست چو آدم باشم 

((((( م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
نفس نکش

نفس نکش ببین چطور نفسم و بریده ای

                     چطوری از رو شونه هام به قله ها رسیده ای

نفرین به تو که هستیم و دادم به تو پر بگیری

                    اما حالا دلم میخواد یه گوشه تنها بمیری

به منی که حتی تو شب خورشید و کاشتم تو چشات

                   من که دعا کردم خدا همیشه راه بیاد باهات

گناه من چی بود که تو این جوری تا کردی باهام

                        مگه نگفته بودمت هر جا بری باهات میام

اما زدی سنگ جفا بر دله چون آیینه ام

                 شکستی قلب خستمو آتیش زدی به سینه ام

دیگه برو مثل یه تیر که توی شب رها میشه

                      من نمیخوام ببینمت حتی یه بار تا همیشه

الهی که هر کی میاد یه جوری نفرینت کنه

                        حتی یه بار شادی نیاد به قلب تو سر نزنه

خدا کنه که زندگیت مثل دلت سیاه بشه

                      امروز ز دیروزت بتر فردات پر اشک و آه بشه

خدا کنه یکی بیاد قلب سیات و بشکنه

                       که روزی صد بار بمیری این آخرین حرف منه

((((( م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
مریم حیدر زاده

دانلود دیکلمه ای زیبا از مریم حیدر زاده

برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید

upit.ir/do.php

نویسنده : م صادقی
دلتنگ

در کوچه سار زندگی مدهوش لبخندت شدم
گفتی برو غافل که من بد جور پابندت شدم
در این شلوغی های عشق گم کرده ام راه خودم
شمع فراسوی زمان ، محتاج یک پندت شدم
بحبوحه ای از عشق تو بر پا شده سر در گمم
جز تو نباشد رهنما بر گو نیازمندت شدم
حیران دریای شب زلف سیاهت گشته ام
یک از هزار زندانی محبوس و در بندت شدم
هر چند که من از چشم تو افتاده ام اما بدان
من تا همیشه عاشق بی چون و بی چندت شدم
خواهم که تا این جان خود قربانی راهت کنم
دیدم که باز بی تو شوم این بار شرمندت شدم
من میروم از پیش تو این را خودت خواستی ولی
یک لحظه شک بر دل مکن یک عمر من بندت شدم

(((((م صادقی)))))

 

نویسنده : م صادقی
یا صاحب الزمان

 

یک عمر در انتظار رویت ماندیم

هر جمعه دعای ندبه را می خواندیم

با چشم یتیم مانده از دیدن تو

ارابه مرگ سوی مقصد راندیم

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی