به وبلاگ خودتون خوش آمدیدامیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ سپری کنیدلطفا بدون نظر نریدمرسی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 240
بازدید کل : 83863
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 1020
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آن شب که رفتی

 

 آن شب که رفتی 

من ماندم و تنهایی و یک دشت غصه
من ماندم و چشمان گریان

من ماندم و یک خانه خاموش خاموش

من ماندم و دلواپسی و ترس فردا

من ماندم و یک سینه در خون نشسته

آن شب که رفتی

بی صدای بی صدا در خود شکستم

فردای من جا ماند در دیروز عمرم

بی تو ولی اینجا

در سوگ آرزوهایم نشستم

آن شب که رفتی

آسمان هم گریه می کرد با چشمهایم

من شنیدم که پرنده در هوا هم

ضجه میزد پا به پای ناله هایم

آن شب که رفتی

انگار در ها یک به یک بر روی من بست

با من بگو آیا امید روشنی هست؟

 

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
نقطه چین

 آقا بیا دنیای ما سامان ندارد

ابری هوای شهر ما باران ندارد

اینجا همه سرها به سوی آسمان است

بر این اجابت هیچ کس ایمان ندارد

خورشید بی مهری نشسته بر سر ما

یک (ها)برای گرمی دستان ندارد

با طرح و فکر خود حقیقت را نوشتیم

دیگر حقیقت هایمان  هم جان ندارد

در انتهای دردهامان نقطه چین است

آقا نیایی درد ما پایان ندارد

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
درد

 

دست مغرور فلک دیدی چه کرد

آشیان گرم ما را کرد سرد

عالمی از غصه و یک مشت درد

ارمغانی بود که بر من هدیه کرد

((((( م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
چراغ

 من به دنبال چراغی هستم

که بیفروزم

کوره راه سرنوشت کور خود

آن دو چشم زیبات

یک زمانی آیا

روشنی بخش دله غم زده ام خواهد شد

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی