به وبلاگ خودتون خوش آمدیدامیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ سپری کنیدلطفا بدون نظر نریدمرسی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 167
بازدید کل : 83458
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 1020
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


فصل سقوط عاشقي

ثبت شده در آكادمي ترانه

شماره ثبت: ۷۱۷۵۱-۷۶۵۶۳

راحت داری پلکات و می بندی و میری
غافل از اینکه دنیایی رو می سوزونی
فردای من تو چشم تو تعبیر میشد
از سوختن فردای من چیزی می دونی

از چشم تو افتادم و نالم شنیدی
بی اعتنا از شیشه ی قلبم گذشتی
گفتم بمون و مرهم بی چارگیم باش
چه ساده از من رد شدی و بر نگشتی

تصویر رویایی از عشقت تو دلم بود
تو بی صدا این قاب زیبا رو شکستی
انگار یکی روحم رو به صلابه می بست
بعد از همون لحظه که تو ساکت رو بستی

فصل سقوط عاشقی شد این ترانه
احساس من با رفتنت دیگه تمومه
دارم به این فک میکنم با رفتن تو
دل بستن و عاشق شدن دیگه حرومه

فردای من بی تو ینی(یعنی) تکرار دیروز
از ساعت و از ثانیه دلگیر میشم
وقتی نباشی ثانیه ناقوس مرگه
هر ثانیه صد ساله دارم پیر میشم

حالا برو وقتی دلت با یکی دیگس
دیگه نمی تونم جلو راتو بگیرم
این آخرین بوسه ی من با مرگ زیباست
من با غم عشقت همین گوشه می میرم

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
خواهش

 

در حال ثبت

كنارم كه باشي پر از بودنم

يكي تو وجودم نفس مي كشه

يكي كه شبيه كسي نيس ولي

كنارش غمام پاش و پس مي كشه

 

بمون تا بتونم تصور كنم

كه دنيا به كامم مي چرخه هنوز

بسوزون غماي دل بي كسم

همه شاديا رو به قلبم بدوز

 

بمون و حسابم رو از زندگي

مشخص بكن تا بدونم كجام

اگه همنفس با نفسهام بشي

هميشه و هر جا كنارت ميام

 

اگه تو نباشي دوباره منم

همون همنشين غم و اشك و درد

همون كه جهانش بوي غم داره

هموني كه دنياشو ويرونه كرد

 

نزار مثل مرغي اسير قفس

دوباره درا رو دلم بسته شه

اگه دووووس داري نجاتم بدي

يه كاري بكن كه حالا وقتشه

 

بايد بشكني قفل تنهاييمو

بزار حس كنم تو وجودم تورو

پره خواهش و التماسم حالا

اگه ميشه تنهام نزار و نرو

(((((م صادقي )))))

نویسنده : م صادقی
تقدير

شماره ثبت: ۷۱۹۲۱-۷۸۰۰۶

ثبت شده در آكادمي ترانه

چه زيبا ميشه فردا وقتي چشمام

بشه باز و تو باشي در كنارم

همه دنيا رو تو چشمات ببينم

چقد اين آرزو رو دوست دارم

 

شبا تو بي كسي هاي شبونم

چقد درد تو رو با ماه گفتم

به عكست خيره موندم تا سحرگاه

چقد اسم تو رو با آه گفتم

 

نبودي تو عبور بي كسي هام

چقد سنگين من و غم راه رفتيم

تو اون كوچه كه ردي از تو داره

به ياد خاطرات تو مي افتيم

 

چقد دلتنگ خورشيد نگاتم

تو اين روزا فقط كابوس تارم

نه مي ميرم ، نه زنده ميشم حالا

تحمل ميكنم راهي ندارم

 

تو رفتي تا افق تا بي نهايت

من اينجا دست و پام زنجير ميشه

بايد باشم بدون هرم دستات

همين داره برام تقدير ميشه

 

حالا تو اوج دلتنگي كناره

همين سنگي كه زيرش خونه داري

مي شينم نالم و با سنگ ميگم

شايد عشق من و يادت بياري

(((((م صادقي)))))

 

نویسنده : م صادقی