![]() |
چهار شنبه 24 آبان 1391 |
در پیش نگاه تو غریبانه شکستم
من مانده ام و وفا به عهدم،نگسستم
آسان تو گذشتی و ندیدی غم دل را
من ماندم و سنگینی آن عهد که بستم
هر چند کسان سر خوش وصلند ولی من
با عطر به جا مانده تو سر خوش و مستم
از عشق من خسته چه آسان تو گذشتی
من در عجبم از چه به پای تو نشستم
این جام دلم بسته به تار مژه ات بود
کفر است ، به جز چشم سیاهت نپرستم
امید وصالت به سرم بود ولی حیف
کوتاه شد از دامن پر مهر تو دستم
خاموش شده چراغ قلبم تو که رفتی
هر روز در انتظار خورشید تو هستم
بعد از تو امید زندگانی به سرم نیست
نفرین به من و زندگیم ، بی تو چه خستم
(((((م صادقی)))))
![]() نویسنده : م صادقی
![]() |